معنی شوخ گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

شوخ گرفتن

لغت نامه دهخدا

گوش گرفتن

گوش دادن، گوش داشتن، کنایه از پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن

فرهنگ فارسی عمید

قول گرفتن

پیمان گرفتن، عهد گرفتن

فرهنگ فارسی عمید

قوت گرفتن

نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن

فرهنگ فارسی عمید

خون گرفتن

در پزشکی خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ یا برش پوست و مانند آن، حجامت کردن

فرهنگ فارسی عمید

شوی گرفتن

(خَ دَ کَ / کِ دَ)

عروس شدن. برگزیدن شوهر. شوهر کردن. رجوع به شوهر و ترکیبات آن شود

لغت نامه دهخدا

خون گرفتن

حجامت کردن

فرهنگ لغت هوشیار

رشوه گرفتن

پاره گرفتن بلکفت گرفتن

فرهنگ لغت هوشیار

قوت گرفتن

نیرو یافتن زورمند شدن نیرو گرفتن توانا شدن: چون کار نفس هنگام سستی تن قوت گیرد پس نفس جسم نباشد

فرهنگ لغت هوشیار

قول گرفتن

پیمان گرفتن پشت گرفتن عهده گرفتن از کسی پیمان گرفتن: من از او قول گرفتم که فردا به منزل ما بیاید

فرهنگ لغت هوشیار

گوش گرفتن

گوش دادن

فرهنگ لغت هوشیار

گول گرفتن

احمق دانستن ابله پنداشتن

فرهنگ لغت هوشیار

موی گرفتن

چون کسی عاشق زنی شود و بوصال او نرسد مو را در کاغذی پیچیده داخل صندوق (قوطی) گذارد و پیش معشوقه فرستد و غرض از آن اعلام ضعف و ضعیفی خود در محنت هجر است. اگر معشوقه هم مشتاق او باشد او نیز در جواب مو فرستد} وصف زلفش کی دل صد چاک را رو میدهد شانه با این ربط مو میگیرد و مو میدهد) (مخلص کاشی. بها)

فرهنگ لغت هوشیار